• آداب و رسوم مردم کاشمر
         در شهرستان کاشمر نیز همچون ساير نقاط استان خراسان رضوي و دیگر نقاط کشور از آداب و رسوم خاصی برخوردار هستند. پخت انواع نان‌هاي محلي و سنتي، تافتون، گرده و ... رواج دارد. همچنين انواع جشن‌ها، اعياد و مناسبت‌هاي ويژه با توجه به باورهاي مردم منطقه كماكان برگزار مي گردد. از ميان اين مراسم مي توان از جشن‌هاي خواستگاري، عقدخواني، چهارشنبه‌سوري، ختنه‌سوران و عزاداري تاسوعا و عاشورا را ياد كرد. برگزاري باشكوه مراسم تعزيه‌خواني، قنبرخوانی، نخل‌گردانی روستای فدافن، نقالي و پرده‌خواني عاشورايي از ديگر هنرهاي آئيني مرسوم در اين منطقه است.

          شایان ذکر است از میان آیین‌های سوگ در کاشمر آیین قنبرخوانی، نخل‌گردانی روستای فدافن و تعزیه کاشمر در فهرست میراث ناملموس کشور به ثبت رسیده و آیین‌هایی همچون نوروزخوانی و شب خوانی ماه مبارک رمضان در دست اقدام جهت ثبت می باشد.



     

  • مراسم چول قزک

          به هنگام‌ خشکسالی‌ در بسیاری‌ از روستاهای‌ منطقه، عروسکی‌ بنام‌ چوله‌ قزک می‌ساختند.‌ بچه‌ها در کوچه‌ها جمع می‌شدند و در خانه‌های‌ مختلف‌ را می‌زدند‌ و در حالی که‌ سنگ‌هایی‌ در دست‌ گرفته‌ و به هم‌ می‌کوبیدند‌، می‌خواندند:

    « چوله قزک‌ بارون‌ کو، بارون‌ بی‌پایون‌ کو»
    گندما‌ بزیر خاکه، از تشنگی‌ هلاکه
    گل های‌ سرخ لاله، از تشنگی‌ مناله»

         در هر خانه‌ای را که می‌زدند‌ صاحبخانه‌ بیرون آمده‌ و به آنها خوراکی‌ (نخود، کشمش، تخمه، شکلات، نقل، آبنبات ترش،…) می‌دهد.‌ بچه‌ها‌ خوراکی‌‌ها را در کیسه‌‌ای ریخته‌ و بعد از اتمام‌ مراسم، بین‌ خودشان‌ تقسیم‌ می‌کنند.





     
  • بزرگداشت ایام الله
         ماه صفر؛ از جمله ماه‌هایی است که مردم هر کاری را از جمله سفر کردن، مخصوصاً در روز سیزدهم ماه را بد می دانند. زیرا تنی چند از پیشوایان دین در این ماه به شهادت رسیده‌اند، بنابراین زمین و آسمان عزادار است و امکان وقوع هر گونه حادثه‌ای بسیار است. در بعضی از روستاهای منطقه کاشمر در گذشته برای رفع این احتمال «تنگ» پرآبی را در سر، سه کوچه محکم به زمین می کوبیدند و می گفتند «سیزده به در، نحسی به در، بد و بلای ما بخوره به ای تنگ»
         در روز و شب سیزدهم ماه مردم مسافرت، یا خرید لباس را بد می دانند و اگر سفر کرده‌ای داشته باشند برای رفع بلا از او، صدقه می دهند. همچنین مردم معتقدند که اگر بچه‌ای در شب سیزدهم بدنیا بیاید نحسی به بار می آورد. چون باور دارند که  این بچه یا سر خودش را می خورد و یا سر دیگری را .  
         در بعضی از روستاها شب چهارشنبه آخر صفر «پلو» می پزند، بالای خانه آتش می افروزند و در کوزه‌ای اسپند و نمک، پنبه دانه، جو پیش رس و آب می ریزند و از پشت بام به زمین می زنند. بدین طریق وقوع هر حادثه‌ای را از خود دور می کنند.



     
  • جشن خرمن
         از زمان قدیم، هر ساله وقتی خرمن‌ها جمع شد جشن خرمن در روستاهای این خطه برگزار می شود. این آیین هنوز هم در بعضی از روستاها وجود دارد. اول سرنا و دهل در میدان روستا شروع به نواخته می شد. زمانی که اهالی و بخصوص جوانان و نوجوانان جمع شدند، گروه نمایشی وارد شده و دایره ای تشکیل می دهد. سپس با حرکات دست و پا، بیل زدنبذر پاشیدن، چهار شاخ زدن و در کیسه کردن گندم را به نمایش می گذارند.

     
  • مراسم آیینی چند نفره

         در شهر این مراسم محلی، در ازدواج‌ها و ختنه سوران برگزار می شود. در این مراسم ابتدا سرنا و دهل شروع به نواخته می شود و آنگاه گروه نمایشی وارد میدان شده و دایره‌ای تشکیل می دهند. ابتدا رقص‌هایی انجام می دهند که شبیه حمله و دفاع است و بعد با چوب‌هایی که در دست دارند با چرخش‌های خاص عده‌ای چوب‌ها را به سمت عده دیگر به صورت حمله جلو می برند و آنها به دفاع از خود چوب‌های آن‌ها را پس می زنند. و به این ترتیب رقص را ادامه می دهند.

          مراسم نمایشی دو نفره در این مراسم نیز ابتداء دو نفر با دو چوب در دست وارد صحنه می شوند. همراه با صدای سرنا و دهل به نمایش می پردازند. این نمایش را با حرکات آکروبات، سرپا، درازکش و نشسته ایفای نقش می کنند. در این نمایش چوب‌ها می توانند حکم دو شمشیر را داشته باشند.

     
  • نمایش دو نفره

         این نمایش رزمی بوده و با حضور شش الی بیست نفر می شود. نمایش از قدیم الایام بوده و نشان می دهد مردان چگونه در وضعیت نشسته با تیر و کمان دفاع می کنند و یا چگونه به هنگام حرکت کلاغ پر می کنند و یا به هنگام درازکش چگونه سینه خیز می روند. در این نمایش نیز سرنا و دهل نقش مهمی ایفاء می کنند.

     

  • شوخنی (مناجات)

         در گذشته مردم در ماه مبارک رمضان یکدیگر را جهت خوردن سحری بیدار می کردند برای این کار بر پشت بام‌ها می رفتند و با کوبیدن چوبی به پیت‌های حلبی دیگران را از رسیدن سحرگاه آگاه می ساختند. کسانی که از صدای خوشی بهره‌مند بودند، بالای بام می رفتند و اشعاری را بلند، بلند می خواندند .اکنون این اشعار توسط بلندگو مساجد به گوش مردم می رسد.


     
  • باران خواهی

         در گذشته در بعضی از روستاها وقتی باران نمی بارید، بچه‌ها جمع می شدند و کله الاغی را به سر چوبی بسته و در کوچه‌ها براه می افتادند و شادی‌کنان به در خانه‌ها می رفتند و دست زنان می خواندن: «کله خر، هیزم بخر.» صاحب خانه بیرون می آمد و به بچه‌ها یک دسته هیزم می داد بچه‌ها بدین طریق مقدار زیادی هیزم جمع می کردند. کله الاغ را در بالای تپه‌ای آتش می زدند و خاکستر آن را در چاه آب که خشکیده بود می ریختند تا باران بیاید و قنات‌ها پر آب شوند. در بعضی دیگر از روستاها بجای هیزم، آرد جمع می کردند و به یکی از زن‌های روستا می دادند، او با آن نانی گرد به نام «فطیر» می پخت بچه‌ها نان‌ها را بالای تپه‌ای رها می کردند. نان‌ها به سمت پائین تپه می غلطیدند و بچه‌ها دوان‌دوان و با شور و شوقی خاص به طرف آن‌ها یورش می بردند تا نان بیشتری نصیبشان شود. قابل ذکر است به هنگام جمع کردن آرد، دست زنان می خواندند :

    «بارون کو، بارون کو، ورچوچو پوناکو، ور شاخ حیوونا کو، وربیل دهقونا کو، صد من گندم بزیر خاکه، از تشنیا هلاکه، گل‌های سرخ لاله، از تشنیا مناله»

     
  • چشم زخم

         در گذشته و حتی اکنون در بعضی از روستاها، اگر کسی چشم بشود، ضمه زاج سفید را دور سرش می گردانند و وردی می خوانند. آن وقت آن را روی آتش می اندازند، اگر به شکل چشم شود او را چشم کرده‌اند و خوب می شود و اگر به شکل نامنظمی باشد جن زده شده و اگر به شکل چار پایه‌ای شود، می گویند می میرد و این تابوت او است. بعد ضمه را آب می کنند و بر پیشانی و کف دست و سینه او خالی می نهند و سپس آب را در کاسه‌ای ریخته، یکی آن را می برد سر کوچه می ریزد و برمی گردد، سلام می کند، یکی از اهل خانه می پرسد:

    ـ از کجا می آیـی؟
    ـ از خانه دشمن
    ـ چه می کرد؟
    ـ جان می کند.
    ـ الهی جانش بر آید.
         در بعضی از روستاها برای رفع چشم‌زخم و بیماری معمولاً اسپند دود می کنند و معتقدند اگر این کار را نزدیک غروب انجام دهند بهتر است. یک تار نخ و یا خاک کفش کسی که به او بدگمانند، گرفته باقدری اسپند دور سر بچه یا بیمار دود کرده، می گردانند و می خوانند:
    سبز است سبنج، سبز کار است از سبنج ، سر رشته صد هزار کار است سبنج پیغمبر ما
    نبی می سوخت سبنج، از بهر گزند، بر قپه پور نور محمد صلوات
    و یا می خوانند :
    هرکه از دروازه بیرون بره، هرکه از دروازه تو بیه/ کور بشه چشم حسود و بخیل، شمبه زا ، یکشمبه زا، دو شمبه زا، سه شمبه زا، چار شمبه زا، پنجشمبه زا، جمعه زا سبنج و سپند، پیغمبر ما کرد پسند. علی کاشت، فاطمه چید، بهر حسین و حسن. به حق شاه مردون، درد وبلا را بگردون. شمبه زا، یکشمبه زا، دوشمبه زا، سه شمبه زا، چار شمبه زا، پنجشمبه زا، جمعه زا.
    زیر زمین، روی زمین، زاغ چشم، میش چشم، ازرق چشم، هر که دیده، هر که ندیده، همسایه دست چپ، همسایه دست راست، پیش رو، پشت سر، بترکه چشم حسود و بخیل. شمبه زا، یکشمبه زا، دوشمبه زا، سه شمبه زا، چار شمبه زا، پنجشمبه زا، جمعه زا.

     
  • آیین چول قزک
  • مراسم بزرگداشت ایام الله
سایر شهرستانها
ارتباط با ما
ورود به پنل

  کاشمر، خیابان حیدری، حاشیه میدان کعبه، خانه تاریخی دانشی             05155241312               05155241747 -  داخلی 8

kashmar_miras@yahoo.com          کد پستی: 9671619161               kashmar_chto
 
 
 
تمامی حقوق این پورتال متعلق است به اداره کل میراث فرهنگی ، صنایع دستی و گردشگری استان خراسان رضوی مجری پورتال : شرکت داده پردازی پویان ابتکار شرق